نمازی که آدمی را عباد الرحمن می کند
یکی از مسائلی که آدمی از آن خیلی رنج می برد تنهایی است … این را از زبان خیلی از پدر و مادرها و پدر بزرگ و مادربزرگ ها شنیده ایم وقتی که فرزندانشان بزرگ می شوند و هرکدام سوی زندگی خودشان می روند…
به عبارت دیگر می توان از سرنوشت و سیر آفرینش انسان این گونه فهمید که انسان تنها آفریده شده و تنها از دنیا می رود و با دانستن این واقعیت، او باید کاری کند که حداقل برای آن لحظات تنهایی اش مونس و رفیقی حقیقی پیدا کرده تا با او همراه باشد : یا انیس من لا انیس له و یا رفیق من لا رفیق له …
درمان تنهایی انسان تنها خداوند است … ای رفیق کسی که هیچ رفیقی جز تو ندارد … کسی که خصلت انسانی خود را درک کند و حقیقت تنهایی خودش را بفهمد راه برای زندگی واقعی و انس با خدا برایش راحت تر است …
خیلی از ما در زندگی عادی دنیایی خودمان دوستان و رفیقانی داریم و با آن ها هم در ظاهر خیلی معاشرت داریم اما حس تنهایی واقعی را در کوران های مشکلات زندگی و سختی های زندگی به وضوح حس می کنیم … و بعد از آن این حس تنهایی زمان مرگ است … آن جا است که اگر در دنیا خداوند را رفیق خود برگزیده باشیم و ارتباط خوبی در دنیا با او برقرار کرده باشیم در لحظات سخت تنهایی آماده خواهیم بود چون می دانیم که رفیقی برای تنهایی داریم و او ما را تنها نمی گذارد…
یکی از بهترین مکان ها برای درک تنهایی واقعی انسان و اینکه بتواند از این تنهایی واقعی، رفیقی برای تنهایی لحظه مرگ داشته باشد، وقت سحر است.
«سحر» نابترین لحظه شبانه روز است. جایگاه این وقت شریف، آنگاه روشن میشود که سوگندهای خداوند متعال بر این لحظه زمانی را با تعبیرهای گوناگون قدسی در نظر آوریم.۱ سوگندهای قرآن، دلیلی است بر عظمت و اهمیت اموری که به آنها سوگند یاد شده است.
آیات قرآن در موضوع سحر و سحرخیزی، فراخوانی است که گاه از برتری وقت سحر و شکوه سحرخیزی و نشانه ها و یادگارها و نکات باریک و حقیقت های آن به گونه آشکار و بی پرده یاد کرده و همه را به شب خیزی فراخوانده: یا ایها المزمل، قم الیل الا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلا، او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا ؛ ای جامه به خود پیچیده، شب را جز اندکی بپاخیز، نیمی از شب را یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.[۱]